خـاطــرات بانــوی بـــرفی

1471

امسال کل تعطیلاتو خونه ی مامان اینا بودم که خدا رو شکر نبودن حامد رو جبران کرد البته نه  کامل چون بودن همسری در کنارم یه آرامش دیگه ای داره😃😃
از چهار شنبه یه دندون درد وحشتناک گرفتم که با هیچ مسکنی آروم نمیشد😥خداروشکر که گذشت وتموم شد (ایشالا کسی  دندون درد نکشه) سه روز درد شدیدش گذشت تا خوب شد و دندونپزشک گفت  عصب کشی میخواد ولی چون دندونای من کیست میاره فایده نداره وبهتره بکشم😡انقدر که مسواک و نخ دندون کشیدم این شد عاقبتش😞فک کنم ده ساله دیگه دندون نداشته باشم👵
واسه سیزده عمه جان عروس داشتن دعوت کردن ولی ما با خاله اینا رفتیم بیرون و خوش گذشت واسه عصرم یه آش خوشمزه خوردیم😋وخاله اینا ساعت پنج رفتن تهران و ماهم دو ساعت بعد رفتیم خونه مامان و حامد رفت خونه تا بره کار😠بعد زنگ زده میگه رفتم خونه گریه م گرفت😥میگم واسه چی میگه خونه بدون شما خیلی دلگیره😁😁😁یه ساعت بعدم سر کارش یه بحث جانانه داشتیم😀
امروز زن عمو خونه ی مامان بزرگم آش پخت و ما رفتیم اونجامن عاشق آشم خدا میرسونه😁😋عصرم با حامد اومدم  خونه و یه دوش گرفت بعدم رفتیم خونشون وجاری جان هم اونجا بود و در حال چاپلو سی😉😊
فردا حامد خونه س و میریم اصفهان خونه ی خاله و عمه و خواهر شوهرم که زنگیدیم و طبق معمول هر سال خونه نیستن  و بهونه ای  دارن واسه نرفتن ولی خودشون هر سال بدون زنگیدن سرزده و دوماه بعد عید تشریف میارن😡😣نمیدونم دلیل اینکه  دوس ندارن کسی خونشون بره چیه فقط مامان باباش😦

يكشنبه ۲۰ فروردين ۹۶ , ۰۸:۵۳ سپیده مامان درسا
منم عاشق آشم به به
الهی همیشه خوب و خوش باشین عزیزم
جات خالی...مرسی گلم😘😘😘❤
بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
Designed By Banooye Barfi ...