خـاطــرات بانــوی بـــرفی

شـــوهر

+امروز مامان اینا اومدن منم باهاشون رفتم خونه شون،شوهر خسته بود زود شام خوردیم اومدیم الان نشسته مستند حیوانات میبینه😣😣دخملی باهاش حرف میزنه بهش میگم گوش بده میگه گوش کردم میگم چی گفت حالا میدونم اصلا حواسش به حرف نیست فقط نگاش میکرد  میگه تو یه کم سرت تو گوشی باشه اشتباه ننویسی😀حالا چه ربطی داشت؟

نفهمید دخملی چی میگه میخواست کم نیاره😳😀

منم داشتم وب میخوندم ،حواسم به دخملی هم بود لابه لاش منظره های این مستند رو هم نگاه میکردم گفتم من حواسم به همه چی هست مثه تو نیستم که وقتی تلویزیون میبینی مخت دیگه جواب نمیده😀میگه نه تو باید بیایی بشینی باهم برنامه ببینیم اونم من مستند حیوانات😀😳باید بابامو بیارم با هم ببینن😃البته اینا جنبه ی فان داشت نه با بحث...

+دوست خواهر واسش رب آلو زرد و سیاه آورده بود مزه ش بد نبود ولی لواشک خوشمزه تره😋

نقص فنی مردا همینه که فقط یدونه کارو می تونن انجام بدن همزمان قادر به انجام هیچ کاری نیستن خخخخخ
آره والا هنگ میکنن طفلکیا😀
ما زنها تو همه چی با استعدادیم
به افتخار خودمون
طفلی مردا فقط میتونن یه کار انجام بدن،مثل ما زن ها نیستن که همه کار رو تو یه لحظه انجام میدیم.
وااای لواشکککککک،یه زمانی چقد لواشک میخوردم.


رسیدخونه؟زدیش؟😁
باید تنبیه بدنیش میکروی تا یادش نره هیچوقت گوشیش رو خاموش نکنه،والا😁
آره والا تازه سفره بهش میدم بندازه نمیتونه باید سفره رو بندازه بعد تلویزیون ببینه😀واقعا هنگ میکنن
اخ مامانم انقد درست میکرد که زمستون داشته باشیم ولی تا آخر تابستونم دوام نمیاورد😀
بانک بوده کار داشته دوستش هی زنگ میزده اونم به خط خاموش من اس داده گفته خاموش میکنم ولی یه درصد مخش کار نکرده که گوشیم خاموشه همون وقت که پست گذاشتم زنگ زد داد وبیداد کردم بعد توضیح داد دیگه نزدمش😀😉
سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶ , ۱۱:۳۵ سپیده مامان درسا
الهی همیشه خوش باشین دوست خوبم
ببوس گل دخملی نازتو از طرف من
همچنین عزیزم😘😘
بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
Designed By Banooye Barfi ...