خـاطــرات بانــوی بـــرفی

تـــــــــــرس

دوباره یه سوسک از اون بزرگا اومده بود از ترس سکته کردم پرواز میکرد شوهر که نبود زنگش زدم به برادر شوهر گفت اومد هر چی گشت پیداش نکرد الانم اومدیم اتاق دخملی در رو بستم😐😟

چرا انقد میترسم؟از ترسش باید تا صبح بیدار باشم فردا هم میرم خونه ی مامان تا شوهر یه سم پاشی اساسی نکنه نمیام 

سرم داره منفجر میشه رگ پامم گرفته.

+همون شب پام خورد به کمد الان کبود شده وخیلی درد میکنه

+ما همچنان خونه مامانیم شوهری سم پاشی کرد ولی سوسک پیدا نشد نمیدونم شب چطوری برم خونه البته اگه بهش بگم میگه بمون کاری نداره ولی من دوس دارم وقتی خونه س کنارش باشم 

بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
Designed By Banooye Barfi ...