خـاطــرات بانــوی بـــرفی

ذهن آشفته..

*هوس کشک بادمجون کردم پریروز خوردم  دیگه نگم این دو روز چه ضعف و سردردی داشتم 😐

الان که مینویسم هنوز یه کم سرم درد میکنه

فردا حامد میاد بعد از یک هفته میخوام برم بیرون 

دقیقا جمعه که اومدم خونه هنوز در واحدمون باز نشده

امروزم قرار بود برم بیمه ولی ترسیدم به حامد گفتم به باباش بگه بره کارمون رو انجام بده 

*پریشب یه دوستی خصوصی کامنت گذاشت چه دل خوشی داری که دمنوش میخوری و مهمتر این پست ها رو مینویسی😵

در حالی که من متن خاصی هم نزاشتم 

دقتم میکرد میفهمید حتی حسرت گذشته داخلش هست 

ما که همدیگه رو نمیبینیم

که بدونی خوشحالم یا ناراحت

ولی باور کن هر کسی یه جوری ناراحته 

کسی رو از نوشته هاش قضاوت نکن 

*برای دوست ........

دلم برای دوستای وبلاگی تنگ شده ولی هیچ خبری ازشون ندارم😕😕

*ذهنم آشفته س هر چی بیاد مینویسم

 

 

بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
Designed By Banooye Barfi ...