جمعه ۱۷ دی ۹۵
امروز برادر شوهرم از مشهد اومده بود خیر سرش رفته بود که اومد بره سر خونه زندگیش حالا فرداشب لباس وآتلیه وگل وماشین بایه مهمونی خانوادگی میگیرن که اگه اینطور پیش بره فکرکنم یه عروسی مفصلم بگیرن ولی مثلا خرج الکی نکردن بعد یه پست مفصل دربارش میذارم