جمعه ۱۳ اسفند ۹۵
دیروز با خیال راحت وبدون ناراحتی کابینت ها رو ریختم بیرون ومرتب کردم فقط کابینت اپن هست که تمیز کنم وبخار شو بگیرم اتاق دخملی رو هم مرتب کنم بعد باقیشو با خواهرا انجام میدیم،واسه شام هم لوبیا پلو درستیدم شب دخملی روی مبل بالا پایین میپرید که با سر خورد رو سرامیک وما رو تا مرز سکته ترسوند😔ولی به خیر گذشت 🙏امروزم که کار خاصی نکردم دخملی صبح ساعت ده بیدار شد 😕😮خوابم میومد کسل شدم ،واسه شام مرغ درست کردم🍗🍗 بعد حامد اومد رفتیم بیرون شلوغ بود و همه در حال خرید منم خوشحال از تکاپوی مردم😄 ولی زود اومدیم چون عابر💳یادمون رفته بود پولم همرامون نبود ولی خوب دیدن مردم و وسایل شب عید خودش به آدم روحیه میده