يكشنبه ۲۱ خرداد ۹۶
دخملی امروز بعد عصر ساعت پنج خوابید تا افطار هر چی هم صداش کردم بیدار نشد😳 تا حامد اومد بیدارش کرد گفت خاله فرشته واست جایزه داده😮 بعد افطار رفتیم شهر کتاب که واسه دخملی یه بسته مداد رنگی واسه کتاباش بخریم یه دیوان حافظ دیدم با جلد چرم که روش چهار تیکه کاشی که با دست نقاشی شده بود کار کرده بودن خیلی خوشگل بود انقد دلم میخواست بخرمش ولی قیمتش بالا بود موقعیتم مناسب نبود آخرشم یه بسته مداد رنگی و دوتا روان نویس واسه حامد خریدیم😐😏
الان به زور دخملی رو خوابوندم خودمم که تا سحر بیدارم این برنامه ی خواب دخملی تو ماه رمضون عالیه😃😀