خـاطــرات بانــوی بـــرفی

1503

دو شب پیش ساعت ده رفتیم بیرون دیدیم همه جا تعطیله آخه ما چند شب رفتیم حدودا تا دوازده باز بودن هر خیابونی که رفتیم دیدیم نه خبری نیست پارک ها هم خلوت 😳هر چی حرف زدیم دیدیم نه بابا دلیلی نداشته زود ببندن دیگه گفتیم حالا که بیرونیم یه سر خونه ی پدر شوهر بزنیم  وبرگردیم فرداش زنگ زدم مامانم میگه مامان حالا دیگه زیاد بیرون نرید😳میگم واسه چی:میگه میبینی که چه خبره دیشبم سیتی سنتر معلوم نیست  چه اتفاقی افتاده اخبارم درست نمیگه زود خبرشو جمع کردن خلاصه که باخبر شدیم که سیتی سنتر رو یه بار گفتن گاز جمع شده یه بارم گفتن یه بسته مشکوک بوده بعد چه خبر شده و اتفاقی افتاده یانه الله واعلم
بعد دوست حامد گفت به خاطر همین دیشب همه ترسیدن زود تعطیل کردن 😑

واقعا! وووووووووویی چرا اینجوری شده همه جا😞
وای ترس میندازن به آدم والا من با اینکه طبقه چهارم  بعضی وقتا نصفه شبا هم میترسم از دیوار صاف بیان بالا 😳خدا به خیر بگذرونه
ایشالله که خیره عزیزم...
مراقب خودتو باشین خیلی زیاد
بعدش ترسش میمونه البته من با حامد باشم برام مهم نیست
همچنین شما عزیزم
بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
Designed By Banooye Barfi ...