سه شنبه ۶ تیر ۹۶
+خوب بالاخره صبح از ساعت پنج ونیم تا یازده خوابیدم دیگه یازده حامد گفت پاشو صبحونه بخوریم کاراتو بکن تا بریم خونتون😊 ساعت یک رفتیم خونه ی مامان اینا تا حالا اونجا بودیم و مامانم واسم مربا و غذا گذاشت که فردا با خیال راحت استراحت کنم😂😁
+امروز کادو هم واسم رسید دختر همسایه مامانم واسه من و دوتا خواهرم سه تا تاپ شلوار کادو آورده بود خوب اصلا انتظار نداشتم واسه من بیاره ولی خیلی خوشحال شدم🙂😉
+از هشت واحد فقط ما خونه هستیم همه رفتن بیرون خوبه امشب حامد هست وگرنه من عمرا خونه می موندم 🙄😱