پنجشنبه ۱۹ مرداد ۹۶
امروز خرید داشتیم شوهر اومد خوابید تابیدار شد ورفتیم هایپر ساعت هشت شد خرید کردیم وبرگشتیم ساعت ده بود تازه آقا واسه من نوبت آرایشگاه گرفته اومدیم سریع کوکو آماده بود با برنج واسه دخملی گرم کردم بهش دادم ورفتم به مرغ شستن😣شوهر نزدیک دوازده اومد گفت خانوم پاشو یه چیزی بخوریم گفتم برو روگاز کوکو هست یه کم بهش بی محلی کردم و وبلاگ خونی کردم بعد هی شوخی کرد دیگه خنده ام گرفت رفتم اوردم باهم خوردیم ...
حالا نیتم از این پست این بود که بگم حالم از شستن مرغ بهم میخوره😣ولی چاره چیست؟؟؟
تازه بعدشم باید همه جا رو ضدعفونی کنم هی فکر میکنم خونه بو گرفته😷