مادربزرگ

+یه بار تلویزیون داشت ورزشکارا رو که از خارج میومدن و حلقه ی گل انداخته بودن رو نشون میداد مامان بزرگ یدفعه گفت خوش به حالشون از خونه ی خدا اومدن😀😀

+یه بار آنتن تلویزیونش خراب شده بود برفکی شده بود رفته بودیم خونه ش سر بزنیم  گفت همه جا برف میاد جز اینجا😀

+یه حاج آقایی بود محرم ها مجلس دعوتش میکردن میومد خونه ی خاله می موند  از قضا از مادربزرگ ماخوشش میاد و به شوهر خالم میگه بهش بگه وقتی بهش گفت جد وآباد حاج آقا رو آورد وسط از بس نثارش کرد😀

الان که فکر میکنم بابابزرگ من یه مرد خیلی خوشتیپ بود زمستونا یه پالتوی بلند وخیلی شیک میپوشید با یه کلاه تابستونم کت البته من یازده سالم بود که فوت شد ولی فکرشو که میکنم مامان بزرگم حق داشته حاج اقا رو آبادش کنه😀

۴ نظر
سپیده مامان درسا
۲۴ مرداد ۱۱:۳۳
ای جانم خدا حفظشون کنه
خدا رحمت کنه بابایزرگ مهربونتو

پاسخ :

ممنون سپیده جون روحشون شاد
خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه
Nilou far
۲۳ مرداد ۱۰:۴۱
چه مادربزرگ بامزه ای داری،خداحفظش کنه.
بابابزرگ منم خیلی خوش تیپ و تمیز بود،همیشه هم لباس سفید میپوشید،یادش بخیر.
خدا همه بابابزرگارو بیامرزه.

پاسخ :

مرسی عزیزم  سه سال پیش فوت شد ولی خیلی نمکی بود
روحشون شاد کاش بودن حداقل جمعمون جمع بود
آیلین
۲۳ مرداد ۱۰:۰۶
چه مردای قدیم چه مردای جدید ،مردی ندیدم که بعد فوت زنش همسر اختیار نکرده باشه
این وفاداری فقط مختص زنهاست
مامانم می گفت خیلی سال پیش ما تلویزیون نداشتیم خونه ی همسایه فیلم می دیدیم ،زن همسایه از اول تا آخر روشو می گرفت می گفت مردای غریبه می بینن مارو :)))))))

پاسخ :

همه میگن مردا نمیتونن بدون زن پس چرا زن میتونه😳
حقا که زن وفادارترین موجود زمینه👏
فرانک
۲۳ مرداد ۰۱:۲۳
عشقم عشقای قدیم..
والا منم الان عاشق اون خدا بیامرز شدم...
مادرجان که دیگه حق داشته!!!

پاسخ :

والا حالا اگه ما بمیریم فرداش ماماناشون راه میفتن خواستگاری
اره خدایی خیلی هم رو دوس داشتن
درباره من
بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان