+امروز مامان اینا اومدن منم باهاشون رفتم خونه شون،شوهر خسته بود زود شام خوردیم اومدیم الان نشسته مستند حیوانات میبینه😣😣دخملی باهاش حرف میزنه بهش میگم گوش بده میگه گوش کردم میگم چی گفت حالا میدونم اصلا حواسش به حرف نیست فقط نگاش میکرد میگه تو یه کم سرت تو گوشی باشه اشتباه ننویسی😀حالا چه ربطی داشت؟
نفهمید دخملی چی میگه میخواست کم نیاره😳😀
منم داشتم وب میخوندم ،حواسم به دخملی هم بود لابه لاش منظره های این مستند رو هم نگاه میکردم گفتم من حواسم به همه چی هست مثه تو نیستم که وقتی تلویزیون میبینی مخت دیگه جواب نمیده😀میگه نه تو باید بیایی بشینی باهم برنامه ببینیم اونم من مستند حیوانات😀😳باید بابامو بیارم با هم ببینن😃البته اینا جنبه ی فان داشت نه با بحث...
+دوست خواهر واسش رب آلو زرد و سیاه آورده بود مزه ش بد نبود ولی لواشک خوشمزه تره😋