+اومدم خونه ی مامان دیشب رفتم رنگ خریدم که فردا خواهر واسم بذاره این لوازم آرایشی ها چه سودی دارن دیشب یه رنگ و یه کرم شد صد هزار تومن😳تازه آشناس وقیمتاش مناسبه هرکدوم هر قیمتی بخوان میگن به شوهر میگم خوبه من آرایش آنچنانی ندارم وگرنه ماهانه باید پول لوازم آرایش میدادی😉
+مامان پارسال یه قلک خرید واسه دخملی بهش یاد داد پول بندازه دیگه هر وقت میومدیم پول میگرفت خلاصه کاسب شده بود امروز قلکش رو شکستیم هفتصد جمع شده بود وگفتم برم یه گردنبند دیدم بخرم دخملی نمیدونم از کجا شنیده و دیده بود گفت مامانی النگو بخر😳😳من که از النگو خوشم نمیاد اگه شد یه دستبند یا پابند واسش بخرم
+شوهر گفته مهر بریم مشهد خدا کنه شرایط جور بشه بریم دلم پوسید اگه رفتیم میرم جاهای دیدنی،یه خاله دارم یه بار باهاشون اومدم مشهد به غلط کردن افتادم سر وتهشون رو میزدی حرم بودن هیچ کجا نمیرفتن بابا این همه تفریحی چرا میرید فقط میچسبین به حرم😳
+امروز یکی از دختر خاله های نخاله تلگرام ریخت هر چی میرفتم آنلاین بود تو گروه زیر ورو کرد همه رو خوند ببینه چه خبره میخواستم لفت بدم خواهر گفت خیلی تابلو میشه قشنگ میدونم که تل ریخت از کل فامیل باخبر باشه اتفاقا امروز یکی از دختر خاله ها خبر بارداریشو داد بعد یکیشون گفت عضو فلان گروهت کنم گفت نه من گروهی که پسر داشته باشه نمیام😳والا به خدا اگه بیایی گروه نمیمونه همه لفت میدن😀