عــزاداری

+بالاخره سه شنبه پدر ومادر شوهر با برادر شوهر راهی مشهد شدن که واسه تاسوعا عاشورا اونجا باشن دیروز هم برادر شوهر رفت خوابگاه واونا شب موندن امروز راه افتادن میان قم زیارت فردا میان 😐کلا این مادر شوهر علاقه ی خاصی به سفرای زیارتی داره😐😀

+چهارشنبه رفتیم خرید واسه دخملی واسش چندتا لباس زیر اورد گرفتم جلوش گفتم چه رنگی دوس داری نارنجی وسبز برداشت بعد که خواستم بزارم داخل پلاستیک نارنجی رو محکم گرفته میگه میخوام بغلش کنم بریم😳😵

+روز تاسوعا عاشورا هم که رفتیم روستای خودمون خونه ی مامان اینا و شب اونجا بودیم و فامیلای شوهر حلیم داشتن و شوهر از ظهرش رفت پیششون ما هم شب با مامان اینا رفتیم حسینیه بعدم هیئت ابادانی ها اومدن به دعوت فامیلای شوهر...ولی خوب اصلا حال وهوای محرم نبود...

واسه شام غریبان رفتیم حسینیه تا شمع روشن کردن دخملی با نوه خاله شروع کردن به دست زدن وتولدت مبارک😊بعد ده دقیقه هم دیگه دخملی خوابش گرفت برگشتیم 

+دخملی هم آبریزش بینی پیدا کرده خدا کنه بد سرما نخوره😞

+چقدر تنبل شدم یه عالمه حرف داشتم ولی چون ننوشتم یادم رفت از همه حرفام همینا روفقط یادمه این پست اصلا به دلم نمیشینه انگار پاییز امسال افسردگی آورده واسم قبلا دوس داشتم هر روز پست بذارم حتی اگه حرفی نبود

۸ نظر
سپیده مامان درسا
۱۴ مهر ۰۰:۲۱
ای جانم این بچه ها شمع روشن کردن و فقط واسه مراسم تولد میدونن انگار ... عزیزم ببوسش از طرف من
پاییز خیلی خوبه خیلی ، الهی هر لحظه پر باشی از انرژی مثبت دوست جونی .

پاسخ :

تازه کیکم میخواست😵🙄
اره من همه فصل ها رو دوست دارم نمی‌دونم چرا امسال حالم گرفته بود
همینطور شما عزیزم
فرانک
۱۲ مهر ۰۱:۰۵
سلام الی جون
خوبی عزیزم؟
شما چرا نیومدین؟
بردار شوهرت همون بجنورد ثبت نام کرد؟

پاسخ :

سلام عزیزم...
فدای تو...
من با اینا نمیتونم اونم راه دور اگه بمونه خودمون میاییم
اره عزیزم همون جا ثبت نام کرد
فری خانوم
۱۱ مهر ۲۰:۳۱
عزیزم دخترت چه بامزست ... ببوسش ....
میخواستم بیام واست کامنت بذارم چرا دیگه نمی نویسی ... فکر کردم بابت پست قبلیت دیگه نمیخوای بنویسی ....

پاسخ :

فدات عزیزم...نظر لطفته😍😘
نه فقط این چند روز حالشو نداشتم بنویسم واسه همین دیر نوشتم
مهتاب
۱۱ مهر ۲۰:۲۴
آاااااخی چه بامزه اس این دخملی 😁😁
از حالا موج افسردگی به خودت راه نده خب نشده بنویسی افسردگی نداره که !خیلی پیش میاد برای همه😉

پاسخ :

فدات عزیزم.انشالله نی نی خودت😍😘
نه امسال اینطوری شد اگه نه من نهایت یه روز ناراحتیم طول بکشه
آیلین
۱۱ مهر ۱۸:۵۰
ای جان دخترت خیلی باحاله 😍😍😍
مادر شوهر عشق سفر زیارتی ولی هیچ وقت جور نشده بره خیلی از خودش می گذره اونو بفرستیم کربلا دیگه خیالمون راحت میشه میگم بفرستیم کربلا حالا فکر نکنی پولشو بدیم نه راهیش کنیم خخخخ
بعضی وقتا ترمز نوشتم کشیده میشه هیچ حرفی ندارم و بعضی وقتا هر روز پست میزارم گاهی ام روزی دوتا ،طبیعیه فقط باید صبر کنی تا نوشتنت بیاد

پاسخ :

فدات عزیزم انشالله نی نی خودت😍😘
مادرشوهر من همه جا رفته بازم خودشو میکشه که بره یه بار نمیره ترکیه بگرده😀
آره منم بعضی وقتا دو سه تا پست میزاشتم اما این چند روز خیلی تنبل شده بودم
خورشید
۱۱ مهر ۱۷:۵۸
لباس های دختری مبارک ش باشه ایشالا همیشه تنش سالم باشه
عزاداری آبادانیا خیلی قشنگه
من وقتی اصفهان بودم یه خانواده جنوبی بودن نذر سمبوسه میدادن

پاسخ :

مرسی خورشید جون😘
اره خیلی قشنگه
چه باحال آدرس بده بریم سراغشون😀😀😀
Nilou far
۱۱ مهر ۱۶:۰۹
ای جان چه با احساس دخترت.
منم این پنج روز رو فقط خونه مادرشوهربودم وقت عزاداری نداشتم.
بچه ها خیلی باحالن،فک میکنن شمع رو کلا برای تولد روشن میکنن.
تنبل نباش خانوووم،مقاومت کنی درست میشی😁

پاسخ :

فدات عزیزم😍 
الان دیگه عزادداری نیست فقط خودنمایی میکن😳
اره هر روز تو خونه هم میگه تولدم مبارک مامانی کیک بخریم، شمع بخریم😀
پاییز اثر گذاشته امسال ولی من اینطوری نمیتونم خودم حالمو خوب میکنم😊
مهتاب
۱۱ مهر ۱۵:۴۵
عزاداریت قبول
ببوس دختری رو

پاسخ :

ممنون عزیزم 
منم چه عزاداریی کردم😀
درباره من
بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان