+امروز یه کیسه ی پر از دسته چک پیدا کرده بودیم خیلی خوب بود انقد خوشحال بودم😍 که دیگه میتونم هرکاری بخوام انجام بدم اولویت اولم هم لباس خریدن بود که همیشه دوست دارم ولی اول رفتیم واسه شوهری کفش بخریم یکی از این سگ کوچولو خوشگلا میپرید منو گاز بگیره ولی فروشنده نزاشت خیلی رویای شیرینی بود فقط حیف که ساعت یازده صبح بود و با زنگ شوهری جا پریدم باقی خریدامون موند واسه بعد😀
بعضی وقتا انقد خواب هام رویاییه که تا چند وقت با فکرشم خوشم😍😜
+سوتی جدیدی که پریروز تابلو شد:
یادتونه چند وقت پیش گفتم خواهر شوهر دعوتمون کرد گفت حتما شام بیایید بعد رفتیم دیدیم واسه پسرش تولد گرفته ،روزی که آش میپختن شوهرش داشت از گوشیش واسه بچه فیلم میزاشت یهو رفت رو فیلم مربوط به تولد که با دوستاشون گرفته بودن😂😜😝 حالا فکرشو بکنید خواهر شوهر خواب بود مثه چی بلند شد نشست و اخم کرد که زود قطعش کنه ولی خوب ضایع بود البته من میدونستم اینکارو کرده اخه اون همه تزیین رو واسه ما نمیتونست انجام بده خلاصه که آدم دروغگو بالاخره رسوا میشه😆
+دوشنبه به مدت سه روز روضه های مامان شروع میشه بهشون گفتم نمیام اما چون صبحه خواهر کوچیکه هم تنهاس اصرار داره که برم متنفرم حالا باید فکر کنم ببینم چی میشه😏
+منوی بالا حتما کتاب های مورد علاقه تون رو معرفی کنید.یادتون نره