سه شنبه مادرشوهر اینا بالاخره رفتن و ما هم دو شب قبلش واسه خداحافظی رفتیم چون شوهری گفت من نیستم و دیگه نمیتونیم بریم 😉چهارشنبه بعداز ظهر رفتم خونه ی مامان و تا شب اونجا بو م ولی واسه روضه هاش نموندم خانمی هم که میومد گفت صداش رو ضبط کردن واز سال دیگه نمیخونه نمیدونم این کارا واسه چیه و چه نفعی واسشون داره😳
تا حرف این مداح ها شد بگم که پارسال دوست خواهر شوهر یه مداحی رو با کلی التماس واسه سفره ش دعوت کرد که بیاد بعد خواهر شوهر میگفت واسه همون دو سه ساعت چیزی حدود هشتصد تومن گرفته بود😳😳😳عزاداری واسه امام حسینه یا پول😴
پنجشنبه هم هم نذری عمه بود که مارو دعوت نکرد اون یکی عمه هم مهمونی داشتن که ما نرفتیم اما هر دو تاشون غذا واسمون داده بودن 😊
شب خودمون رفتیم بیرون و واسه دخملی اسباب بازی خریدیم و بردیمش شهر بازی که کلی بهش خوش گذشت شوهری گفت بریم یه سر به خونشون بزنیم و برگردیم که همشون اونجا بودن و دیگه میگم که چی شد وچیکار کردن هر چی ازشون بنویسم بازم یه کار دیگه هست
یه مستاجر چندوقت پیش اومد شوهرش معتاد بعد زنه شماره ش رو به همه ی مردای ساختمون داده گفته اگه شوهرم اومد اذیتم کنه بهتون بگم بعد یه شب که اومده بود ودعواشون شده زنگ زده به این پسر مجرد ساختمون پسر هم زنگ زده به پلیس اومدن مرده رو بردنش😕 الانم دو تایی باهم هستن پریروز ساعت چهار صبح پاورچین پاورچین پسره از پله ها میرفته که صدای اسانسور نیاد بعد همسایه ی طبقه ی دوم دیدتشتازه یه دخترم داره اخه واسه چی تو که هنوز مشکلت حل نشده اینکارا رو میکنی😵
خدارو شکر شوهری شماره ش رو نگرفته گفته دنبال دردسر نیستم به منم مربوط نمیشه مسائل زن وشوهری😊
امروز هر کس سوالی درباره ی ما داره بپرسه تا جایی که واسم مقدور باشه جواب میدم اگه نه فقط تایید میکنم😊