+امشب انقد هوا سرد شده با اینکه پکیج درجه ی آخر هستش خونه مثه همیشه گرم نیست امروزم نمیگم برف حسابی با اینکه زمین سفید پوش شده اما همین که حداقل خدا دونه های برف رو بهمون نشون داد خودش خیلیه 😍
یعنی هیچی به اندازه برف خوشحالم نمیکنه خودش میدونه چقدر گریه کردم و التماسش کردم😉
از وقتی شروع شد با دخملی پشت پنجره نشسته بودیم و نگاه میکردیم وقتی تموم شد زده زیر گریه چرا نیست😀
کاش خدا حداقل ماهی دوبار از این شادی های خوب نصیبمون میکرد😍😉
+شوهری که به خاطر کار رفته بود کرج از دیشب گیر افتاده امروز پلیس راه بهشون گفته دور بزنین برید اتوبان ساوه وگرنه شب اینجا زنده نمیمونین هیچی دیگه الانم اومده اول اتوبان داخل ماشین تا راه باز بشه😐
خوبه یه برف اومد هنوز نتونستن راه رو باز کنن 😟
+شب قبل رفتن با شوهری نشسته بودیم و مثلا فیلم میدیدیم رفت رو یه شبکه ها داشت فیلمGigsaw رو نشون میداد و ترسناک بود خوب همون وقتی هم که زد یه آدم خودکشی کرده بود و بعد پزشکی قانونی یه سطل بود نمیدونم چی از روی سرش کشید و نصف سرش نبود من که شوکه شدم گفت از اونطرف بخواب و نگاه نکن بعدم صداش رو کم کرد و خودش دید و منم چندتا ایت الکرسی خوندم تا خوابم برد خیلی بد بود حالا این دوشبی که نیست لامپ روشن میزارم و میخوابم😑
یه ترس دیگه ی من از وسایل برقیه یه بار بچه که بودم اتو به برق بود و هی جرقه میزد و ترس و وحشتش با من مونده...
دیروز دخملی رو بردم حموم پکیج هوا گرفت منم میترسیدم درستش کنم ررفتم همسایه رو صدا زدم اومد بهش یاد دادم واسم درست کرد شما از اینکارا نمیترسین والا اینا واسه مرد من که عمرا از ترس بتونم این کارا رو انجام بدم
+امشب داخل خبرها گفت رودخانه ی سن به خاطر بارون زیاد طغیان کرده کاش یه کاری میکردن میفرستادن ایران ،ما رو نجات میدادن😀
پی نوشت:
چطوری مدی.ریت بح.ران میکنن مردم رو بردن داخل امامزاده چند تا مدرسه آماده هست که اگه راه باز نشد
راه کی باز میشه!؟
تا چند وقت دیگه خود برفا آب میشن راه باز میشه بعد پا میشن میرن بازدید که چی ببینی نمیتونین راه رو باز کنین!!!
شوهری همچنان همونجا هست چرا چون نمیتونن چند کیلومتر راه باز کنن
قرار بود ما هم همراهش بریم که به حرفمون گوش نداد