- يكشنبه ۸ اسفند ۹۵
این چند روزه نزدیک چهارصد از کارت من کم شد منم فکر میکردم کارت دست حامد استفاده میکته امروز موجودی گرفتم بهش میگم میگه نه میگم پس چرا کم شده ؟قسم خورد که اصلا دست به کارت نزده رفتیم بانک به یه آشنا گفتیم چک کرده میگه از رمز دومتون دو سه جا استفاده شده حتی آدرسم بهمون گفت حالا قراره فردا یه فرم پرکنیم تا پیگیری کنن من که شوکه شدم یعنی تا این حد!!!
بعد از بانک رفتیم خونه ی مامانم بعدش من با مامانم رفتیم رمزا رو تغییر دادم دخملی هم که برسیم اونجا خواب وخوراکش تعطیل میشه!
- يكشنبه ۸ اسفند ۹۵
هرگز تمـامت را برای کسی رو نکن
بگذار کمی دسـت نیـافتـنی باشی
آدمها تمـامت که کنند
رهایـت میکنند!
- شنبه ۷ اسفند ۹۵
به میزان "فرهنگشان"عشق می ورزند...
وبه میزان "کمبود هایشان"آزارت می دهند...
- شنبه ۷ اسفند ۹۵
وای این کار حامد دیگه نه تعطیلی هست نه پنجشبه جمعه حوصله ام سررفته درفکر کاری هستم ودرحال تحقیق تا ماشینو بفروشیم وبذارم سرمایه کارحامدبشه بلکه ازاین شغل مزخرف نجات پیدا گنه
- جمعه ۶ اسفند ۹۵
خانم یا آقایی که ناشناس کامنت میذاری هر چی که نوشته بودی لایق خودته ودرجوابت اتفاقا هم من وهم شوهرم ازخانواده های خوب وخوشنام هستیم درضمن کامنت به صورت ناشناس بسته شد اگه میتونی حالا کامنت بذار
- جمعه ۶ اسفند ۹۵
وای خدا چی میشد من اینا رو نبینم؟ برخوردشون با حامد رو نبینم ؟دیدنشون جز اینکه اعصابمو داغون میکنه هیچی واسم نداره مامان بابایی که براشون مهم نباشه بچه شون با کی وکجا میره چه حقی گردنش دارن جز اینکه به دنیا آوردنش؟یعنی تربیت هیچه؟بچه ای رو که نه دنبال تحصیلاتش بودن نه اینکه حداقل یه کار درست حسابی واسش درست کنن جز اینکه الان شوهر من یه آدم سیگاری شده که با غم وغصه هایی که داره هیچ جوره نمیتونم سیگارو ازش بگیرم؟به خدا قسم از این پدر مادرایی ان که با ازدواج بچه شونو از سرشون باز میکنن و ناراحتی بچشون هیچ واسشون مهم نیست نمونه ش همین برادرشوهر کوچیکه اس که شبا تا ساعت یازده دوازده بیرونه ولی واسشون مهم نیست با کی وکجا میره و آینده ش چی میشه
- پنجشنبه ۵ اسفند ۹۵
"از گلایه های دنیا سهم من فقط سکوت بود"
ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد!
- پنجشنبه ۵ اسفند ۹۵
امشب خواهر شوهر سمنو نذر داشتن زنگ زدن که شما هم بیایید خونه ی پدر شوهر تا درست کنیم رفتیم تازه گذاشته بودن جاری هم که تام الاختیار و شکم پرست در تدارک غذا بودن 🍲بعد خواهرشوهر از غذای همه ایراد میگیره هی میگفت غذاهاش خوشمزه اس دیگه شامو کشیدن منم خیلی گرسنه نشستم خدا قسمت نکنه من که فقط با آب چند قاشق به زور خوردم شوهری هم همینطور من موندم این برادر شوهر ایرادی چطوری امشب دستپخت زنشو خورد !!!دیگه یکم نشستیم میوه و چایی ☕🍏🍋🍌خوردیم ساعت یک وربع اومدیم هیچی غذا نداشتم بخورم انقد گرسنمه
- پنجشنبه ۵ اسفند ۹۵
این سوسک عجب موجود وحشتناکیه خدا رو شکر خونه ی ما نداره فقط همون اوایل که اومده بودیم بودن اونم من میرفتم خونه ی مامانم تا حامد یه سم پاشی اساسی کرد که نسلشون منقرض شد والا به خدا شب ازترس خوابم نمیبرد قشنگ صداشونو میشنیدم و گریه میکردم اونوقت حامد راحت میخوابید
- چهارشنبه ۴ اسفند ۹۵
وای این حقوق که سروقت حساب نشه هزارتا مشکل درست میکنه بدی شغل آزاد همینه دیگه چیزی حدود دوماه ازبیمه ماشین گذشته زنگ زدم بیمه ایران یک ساله رو میگه چیزی حول وحوش یک ودویست سیصد تازه حالا خوبه تخفیف بیمه میخوریم از اونطرفم ماهی هشتصد قسط فقط باپول بانک تونستم مبلغ یکی از قسطا روتصفیه کنم قسط مسکن و ماشینم مونده واقعا نمیدونم چیکارکنم نزدیک عید و کلی خرید خونه هم مونده سه ماه بیکاری ما رو به اینجا رسونده تازه این وسط گوشی منم خراب شده موندم بایه۵۸۰۰ازدوران مجردی!!!
- سه شنبه ۳ اسفند ۹۵
امام علی(ع)
از زمین خوردن کسی شاد مشو،
که نمی دانی گردش روزگار برای تو چه در آستین دارد.
- دوشنبه ۲ اسفند ۹۵
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
-
دی ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۶ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲۸ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۲۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۳۲ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۲۹ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۲۲ )