دلم واسه دوران سحر خیزی تنگ شده
چقدر خوب بود شب ها زود خوابیدن و چه بهتر بود صبح زود بیدار شدن و سر حال بودن
نون پنیر و چایی شیرین خوردن😍
تنها صبحونه ای که دوست داشتم
وبیشتر دلم واسه این صبح هایی که خونه ننه بیدار میشدم در رو باز میزاشت و با نگاه به باغچه ش کلی حس خوب میداد مخصوصا درخت گل محمدی
صبحونه آماده میکرد با استکان های کوچولوش
و من همیشه شاکی بودم چرا چای کوچیک
و ننه دوباره واسم چای میریخت😔
خیلی دلتنگ اون روزام
حال و هوای این چند ماه دلتنگیه
برای ننه و عمو
کاش به خوابم میومدن تا این دلتنگی رفع بشه اما نمیان
حس خوب اون روزها هنوز دلتنگم میکنه
+داخل اصفهان بیشتر قدیمی ها میگفتن ننه
+دخملی میگه مامان جون
+چند ساله دیگه صبحونه نمیخورم