بارون امروز حال خرابمو خوب کرد و حس خوبمو برگردوند سابقه نداشته ناراحتی من انقد طولانی بشه ولی خوب دوس دارم بیخیال باشم توکل میکنم به خودت که حلال مشکلاتی و دلیل این آرامش وحس خوب امروز ...
خدای من ممنون
بارون امروز حال خرابمو خوب کرد و حس خوبمو برگردوند سابقه نداشته ناراحتی من انقد طولانی بشه ولی خوب دوس دارم بیخیال باشم توکل میکنم به خودت که حلال مشکلاتی و دلیل این آرامش وحس خوب امروز ...
خدای من ممنون
امروز به خواهر شوهرم زنگ زدم و حرفای مامان باباشو گفتم بیچاره دلش ازمن پرتر بود وجلوی من حفظ ظاهر میکرد این شد که یکم واسم درد دل کرد حدود یه ساعتی حرف زد بعدش که قطع کردحس خوبی اومد سراغم نمیدونم چرا ولی بازم غذایی که دوست داشتم با سالاد و کیک و ژله درست کردم وقتی تموم شد نمازمو خوندم بعد نماز اون خوشحالی تموم شد و تموم چیزا که درست کردم دست نخورده مونده خدایا این مشکل نمیذاره خوشحال باشیم تمومش کن امروز هشت روز شد واگه من گاهی میخندم به خاطر دخملیه ازت خواهش میکنم کمکم کن خدایا چرا ما اصلا چرا بنده های بی گناهت؟
امشب دیگه واقعا مادر وپدرشو شناختم دلم واسه حامد میسوزه یعنی واقعا انقدر این محبتای ساده سخته انقدر پسرتون بی ارزشه یعنی انقدر کمک کردن واستون سخته امشب بعد شش سال برای اولین بار دیگه انقدر کفری شدم که هرچی این چند سال جواب نداده بودم وگفتم نه اینکه فحش تموم چیزایی که این چند سال واسه حامد کم گذاشتن و واسه برادر شوهرم خواستن باورتون میشه همچین پدر مادری که داماد بخوان ولی پسرشونو نه بعضی وقتا انقدر ازاین موضوع دلگیرمیشم که به حال حامد گریه میکنم تا توی همچین خونواده های سرد وبی محبتی نباشین درد منو نمی فهمین ، ازخدا میخوام این مشکل منو واسه کسی نخواد ومنت کسی بالا سرتون نباشه من این عذاب رو کشیدم ومیدونم واسه آدمایی درسطح خودم چه درد بزرگیه
امروز شش سال از روز خواستگاری ما گذشت ولی انقدر ناراحت بودم که خوشحالی واسم معنایی نداشت و شوهری هم که زد به یه ماشین و چهارصد خسارت داریم خدایا حکمتتو نمیدونم ولی تو هیچ مرحله ای انقدر نیازمندت نبودم ولی بدونید خیلیا لیاقت کمک ندارن وتو این دوره اعتماد به بعضیا اشتباه محض
انتهای شب نگرانی هایت را به "خدا "بسپار
و
آسوده بخواب "خدا" بیدار است.
پس تو آرامشم را برگردان
منتظرم
خدای من ازت دلگیرم حق من،حق ما این نبود چشمامو اینطور گریون کنی اینطوری شوهرمو آشفته کنی ای خدایی که خودت این مشکل رو تراشیدی خودت تو اثباتش کمکم کن حق ما نیست ولی بازم شکرت خودت حکمتشو میدونی اما من، من بی طاقتم صبر ایوب ندارم محتاجتم زیاد کمکم کن بذار اون دلخوشی برگرده من بخندم، حامد بخنده مابخندیم
هر چقدر ساده تر باشی
تنهاتر خواهی بود
این مردم ادعا دارند سادگی را دوست دارند...
اماتنها کسانی رو به تمسخرمیگیرند؛
آدم های ساده است!
هر چی فکر میکنم نمیدونم دلیل اینکه رشته ی کامپیوتر رو انتخاب کردم چی بود چه خوب شد که دانشگاه نرفتم یعنی کنکور دادم دولتی که هیچ علمی کاربردی واسه ترم یک رفتم کاراشو انجام بدم حامد اومد واسه خواستگاری گفت یه شرط تورو خدا قبولش کن گفتم تا چی باشه گفت الان دانشگاه نرو!!!گفتم چرا؟گفت تو پات به دانشگاه برسه دیگه به من نگاهم نمیکنی چه برسه به ازدواج بعد که زنم شدی هر چی خواستی درس بخون!بعد چند بار بحث بالاخره من اون سال دانشگاه نرفتم واین شد که زن حامد شدم تا چند ماه بعد دو دل بودم ولی الان از زندگیم راضیم الانم قصد دارم رشته ای به جز کامپیوتر رو ادامه بدم ازکامپیوتر متنفرم حامد گفته هر وقت دوس داری طبق قولی که داد ولی من هدفم از سال آینده س که دخملی بزرگتر شده باشه وخانم یا آقایی که برات مهمه با کی تبادل لینک داشته باشی هر کسی واسه خودش شخصیت داره معیار تحصیلات نیست میزان شعور وشخصیته،تو دلت نمیسوزه واسه کارگری که از صبح تاشب داره زحمت میکشه رفتگری که نیمه شب کوچه رو تمیز میکنه من براشون احترام قائلم چه تحصیلات داشته باشم چه نداشته باشم واسه شما هم اجباری نیست که حتما به وب من سربزنی یا وب دیگرانی که نمیدونن شما تحصیلات واست مهمه براتون متاسفم
امروز خونه رو تمیز میکردم به حامد گففتم دخملی رو ببر اتاقش تا من پذیرایی رو تمیز کنم یه کم تمیز کردم دیدم هیچ صدایی ازشون نیست رفتم تو اتاق میبینم دخملی با مداد ابروی من نقاشی میکشه !!!حامدم باطری انداخته رو اسباب بازیا دخملی ببینه چطورین!منم دارم از کمر درد میمیرم مجبورش کردم اتاقو تمیز کنه بیاد بیرون البته همیشه اینطور ی نمیشه اگه بخواد تمیز کاری بکنه واقعا برق میندازه.واسه شام زرشک پلو با مرغ درستیدم بعد با کمر درد گفتم بریم بیرون یه چندتا مغازه لباس ومبل دیدیم دیگه از گرسنگی میمردم سریع اومدیم شامو گرم کردم خوردیم اومدم نت حامدم دوتا بادکنک واسه دخملی خریده دوباره رفته بیرون دخمل کنارم داره دیوونم میکنه چهل مین شد تا این پستو نوشتم
وای خدا جون ممنون بالاخره زمین اینجا رو سفید پوش کردی الان من ازخوشحالی خوابم نمیبره
وای از دست این حامد من گیگ میگیرم میره فیلم میبینه سه ساعت وربع نشسته فیلم سینمایی دیده
رفتم کابینت تمیز کنم چهار تا قیچی که پیداشون نمیکردم رو خراب کرده گذاشته زیر باقیه وسایلا دوتاش شکسته یکیش شسته خراب شده یکیشم باز نمیشه بعد میگم میگه نه وسیله گذاشتی خراب شده آخه قیچی چرخ خیاطی چه ربطی به آشپزخونه داره؟
شاد باش
نه یک روزکه همیشه...
بگذار آوازه ی شاد بودنت چنان بپیچد
که پشیمان شوند
آنان که برسر غمگین بودنت
شرط بسته اند...
من موندم این هندیا باچه قدرت تخیلی فیلم میسازن!شبکه ها ریخته به هم من چند شب پناه بردم به جم بالیوود یعنی فقط میخندی از قدرت تخیلشون این از هندیا فیلم ترکیا رو دوس دارم ولی خب اگه ببینین همیشه دارن زیر آب میزنن و فکر انتقامن ایرانی هاش که اصلا حیف چشم که نگاشون کنه گند زدن به جم