خـاطــرات بانــوی بـــرفی

1447

امشب خواهر شوهر سمنو نذر داشتن زنگ زدن که شما هم بیایید خونه ی پدر شوهر تا درست کنیم رفتیم تازه گذاشته بودن جاری هم که تام الاختیار و شکم پرست در تدارک غذا بودن 🍲بعد خواهرشوهر از غذای همه ایراد میگیره هی میگفت غذاهاش خوشمزه اس دیگه شامو کشیدن منم خیلی گرسنه نشستم خدا قسمت نکنه من که فقط با آب چند قاشق به زور خوردم شوهری هم همینطور من موندم این برادر شوهر ایرادی چطوری امشب دستپخت زنشو خورد !!!دیگه یکم نشستیم میوه و چایی ☕🍏🍋🍌خوردیم ساعت یک وربع اومدیم هیچی غذا نداشتم بخورم انقد گرسنمه

بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
Designed By Banooye Barfi ...