خـاطــرات بانــوی بـــرفی

1446

این سوسک عجب موجود وحشتناکیه خدا رو شکر خونه ی ما نداره فقط همون اوایل که اومده بودیم بودن اونم من میرفتم خونه ی مامانم تا حامد یه سم پاشی اساسی کرد که نسلشون منقرض شد والا به خدا شب ازترس خوابم نمیبرد قشنگ صداشونو میشنیدم و گریه میکردم اونوقت حامد راحت میخوابید

1445

وای این حقوق که سروقت حساب نشه هزارتا مشکل درست میکنه بدی شغل آزاد همینه دیگه چیزی حدود دوماه ازبیمه ماشین گذشته زنگ زدم بیمه ایران یک ساله رو میگه چیزی حول وحوش یک ودویست سیصد تازه حالا خوبه تخفیف بیمه میخوریم از اونطرفم ماهی هشتصد قسط فقط باپول بانک تونستم مبلغ یکی از قسطا روتصفیه کنم قسط مسکن و ماشینم مونده واقعا نمیدونم چیکارکنم نزدیک عید و کلی خرید خونه هم مونده سه ماه بیکاری ما رو به اینجا رسونده تازه این وسط گوشی منم خراب شده موندم بایه۵۸۰۰ازدوران مجردی‏!‏‏!‏‏!‏

1441

بارون امروز حال خرابمو خوب کرد و حس  خوبمو برگردوند سابقه نداشته ناراحتی من انقد طولانی بشه ولی خوب دوس دارم بیخیال باشم توکل میکنم به خودت که حلال مشکلاتی و دلیل این آرامش وحس خوب امروز ...

خدای من ممنون 

1434

هر چی فکر میکنم نمیدونم دلیل اینکه رشته ی کامپیوتر رو انتخاب کردم چی بود  چه خوب شد که دانشگاه نرفتم یعنی کنکور دادم دولتی که هیچ علمی کاربردی واسه ترم یک رفتم کاراشو انجام بدم حامد اومد واسه خواستگاری گفت یه شرط تورو خدا قبولش کن گفتم تا چی باشه گفت الان دانشگاه نرو!!!گفتم چرا؟گفت تو پات به دانشگاه برسه دیگه به من نگاهم نمیکنی چه برسه به ازدواج بعد که زنم شدی هر چی خواستی درس بخون!بعد چند بار بحث بالاخره من اون سال دانشگاه نرفتم واین شد که زن حامد شدم تا چند ماه بعد دو دل بودم ولی الان از زندگیم راضیم الانم قصد دارم رشته ای به جز کامپیوتر رو ادامه بدم ازکامپیوتر  متنفرم حامد گفته هر وقت دوس داری طبق قولی که داد ولی من هدفم از سال آینده س که دخملی بزرگتر شده باشه وخانم یا آقایی که برات مهمه با کی تبادل لینک داشته باشی هر کسی واسه خودش شخصیت داره معیار تحصیلات نیست میزان شعور وشخصیته،تو دلت نمیسوزه واسه کارگری که از صبح تاشب داره زحمت میکشه رفتگری که نیمه شب کوچه رو تمیز میکنه من براشون احترام قائلم چه تحصیلات داشته باشم چه نداشته باشم واسه شما هم اجباری نیست که حتما به وب من سربزنی یا وب دیگرانی که نمیدونن شما تحصیلات واست مهمه براتون متاسفم

1433

امروز خونه رو تمیز میکردم به حامد گففتم دخملی رو ببر اتاقش تا من پذیرایی رو تمیز کنم یه کم تمیز کردم دیدم هیچ صدایی ازشون نیست رفتم تو اتاق میبینم دخملی با مداد ابروی من نقاشی میکشه !!!حامدم باطری انداخته رو اسباب بازیا دخملی ببینه چطورین!منم دارم از کمر درد میمیرم مجبورش کردم اتاقو تمیز کنه بیاد بیرون البته همیشه اینطور ی نمیشه اگه بخواد تمیز کاری بکنه واقعا برق میندازه.واسه شام زرشک پلو با مرغ درستیدم بعد با کمر درد گفتم بریم بیرون یه چندتا مغازه لباس ومبل دیدیم دیگه از گرسنگی میمردم سریع اومدیم شامو گرم کردم خوردیم اومدم نت  حامدم دوتا بادکنک واسه دخملی خریده دوباره رفته بیرون دخمل کنارم داره دیوونم میکنه چهل مین شد تا این پستو نوشتم

1432

وای خدا جون ممنون بالاخره زمین اینجا رو سفید پوش کردی الان من ازخوشحالی خوابم نمیبره

1431

فردا روز خرید واسه خونه اس ومن چقدر خوشحالم مگه بهتر از این میشه اصلا روحیه میده به آدم

1430

وای از دست این حامد من گیگ میگیرم میره  فیلم میبینه سه ساعت وربع نشسته فیلم سینمایی دیده 

رفتم کابینت تمیز کنم چهار تا قیچی که پیداشون نمیکردم رو خراب کرده گذاشته زیر باقیه وسایلا دوتاش شکسته یکیش شسته خراب شده یکیشم باز نمیشه بعد میگم میگه نه وسیله گذاشتی خراب شده آخه قیچی چرخ خیاطی چه ربطی به آشپزخونه داره؟

1427

من موندم این هندیا باچه قدرت تخیلی فیلم میسازن‏‏!شبکه ها ریخته به هم من چند شب پناه بردم به جم بالیوود یعنی فقط میخندی از قدرت تخیلشون این از هندیا فیلم ترکیا رو دوس دارم ولی خب اگه ببینین همیشه دارن زیر آب میزنن و فکر انتقامن ایرانی هاش که اصلا حیف چشم که نگاشون کنه گند زدن به جم

1426

امروز صبح خواهری بامامان بابا اومدن منم هوس آبگوشت کرده بودم دیدم دور همیم درست کردم واقعا چسبید من تا چند سال پیش ازآبگوشت متنفر بودم از درس آبگوشت غذای لذیذیه هم همینطور اصلا نمیدونم چرا فکرمیکردم آدمای ساده وفقیر این غذا رو میخورن‏!‏‏!‏‏!‏
مامان ایناساعت۲رفتن منم یدفعه تصمیم به پخت کیک گرفتم یه کیک قابلمه ای پختم واقعا عالی شد دخملی هم خیلی دوس داشت بعدم یه کم کمپوت سیب پختم من که عاشق کمپوتم هرکی هم خورده خوشش اومده

1424

نمیدونم چرا ولی من از همون کوچیکی از زود خوابیدن بدم میومد با اینکه دوره ی ما هیچ سرگرمی خاصی وجود نداشت حالا فکرنکنید من چهل پنجاه سالمه "درباره الی بانو" رو حتما بخونید

1423

بععضی وقتا آدم به سوای خانواده واقعا به یه دوست احتیاج داره  که کنارش باشه ولی من هیچ دوستی ندارم اونم به خاطر اینکه شوهراشون خواستگار من بودن!!!

واقعا مسخرست آخه من اگه میخواستمشون که قبل شما بودم اونم یکیشونو نه دوتاشون باهم

این جور وقتا آدم دوستشو میشناسه یعنی متنفرم از دخترایی که شوهر میکنن بعد دوستی یادشون میره

اگه کسی این وبو میخونه نظرش رو در رابطه با دوست بذاره

1420

امان از این مردا

یه بار تو حاملگی حامد میخواسته ظرف بشوره سینک رو پر آب و کف کرده ظرفا هم که دیگه از کف پیدا نبودن آبکشی هم کرده بود همه جا آب پاشی کرده بود ظرفا هم که بو گند مایع میدادند!

حالا هم که میخواد کمک کنه مثلا سفره جمع کردن ظرفا رو که میبره از سینک تا لباسشویی ردیف میشن!

1418

با حامد رفتیم میوه بخریم من دوس دارم کم بخرم ولی بیشتر برم خرید دارم زنجبیل برمیدارم بعد به میوه فروشه میگه یه کیلو زنجبیل بذارید! میگم نه آقا من یه بار تو روز چایی دم میکنم نمیخوام جلوش میگه خسیس نباش!هیچی دیگه اومدیم خونه خودشو فرستادم میوه ها رو بذاره یخچال میگه جا نمیشه میگم هزار بار تا حالا بهت گفتم حالا فهمیدی بعد میگه نه جا دادم رفتم میبینم نصف میوه ها رو تو تراس جا داده!!!

1417

این آیفون خرابم مشکلی شده واسه ما به هر واحدی که میگیم میگن باشه عوض کنیم به مدیر که میگیم میگه پول نمیدن!!قبلا میرفتم پایین بعد حامد گفت تو که از آسانسور نمیری چهار طبقه از پله میری کسی اومد با عرض معذرت کلید بنداز براشون دو شب پیش مامانش اینا اومدن خودش نبود کلید انداختم معذرت خواهی کردم ولی میفهمم مامانش بدش میاد لابد میخواد برم پایین بغلش کنم بیارمش!

یه چیزی میگم ولی باور کنید تا حالاهیچ بی احترامی بهشون نداشتم حتی وقتی تیکه انداختن

۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹ ۱۰
بــَراے ِ ڪـَسـانـے ڪـﮧ از مـَن مُتنـَفـِر انـد وقــتی نــدارَم
زیـرا مـَن گـِرفتـارِ دوســت داشــتـَن ڪسـے هستـَم
ڪـﮧ مـَرا دوســــت دارَد
Designed By Banooye Barfi ...